آشنایی با شهدای اردبیلی در انقلاب اسلامی
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۳۰۰۲۱
سال ۵۷ اوج وقایع و حوادث انقلاب اسلامی در سراسر ایران بود و در شهر تاریخی و مذهبی اردبیل نیز یکی از فرزندان این دیار در تظاهرات مردمی نهم شهریور ماه همین سال با گلوله دژخیمان طاغوت به شهادت رسید و با وجود اینکه او نخستین شهید اردبیلی در تظاهرات داخل این شهر بود، پیش از او در خرداد و فروردین ۵۷، دو جوان انقلابی و برومند اردبیلی در شهرهای یزد و بابلسر در راه پیروزی نهضت خمینی کبیر به فیض شهادت رسیده بودند و کتاب "تاریخ انقلاب اسلامی در اردبیل" مجاهدتها و نحوه شهادت آنها را به شرح زیر ثبت کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مساجد حاج میرزا صالح و میرزا علی اکبر کانونهای شکلگیری تحرکات انقلابی مردم اردبیل بود و شب نهم شهریور ۵۷ برابر با بیست و ششم ماه مبارک رمضان، آیت الله مسائلی از علمای انقلابی و صاحب نفوذ اردبیل، در مسجد حاج میرزا صالح از رفتن به منبر خودداری کرد و با اشاره به حجت الاسلام سید علی اکبر اجاق نژاد، به همراه مردم راهی مسجد میرزا علی اکبر شدند.
تعداد جمعیت حاضر در مسجد به بیش از چهار هزار نفر رسید و در این هنگام آیت الله مروج بالای منبر رفت و برای مردم سخنرانی کرد و نیروهای انتظامی و امنیتی که از ایجاد مانع در مقابل حرکت مردم عاجز مانده بودند، نرسیده به میدان عالی قاپو در اول کوچه ارمنستان به روی مردم آتش گشودند اسرافیل مهارتی از انقلابیون اردبیل در این باره میگوید:
حرکت و شروع تظاهرات به صورت خودجوش بود و بعد از خروج از مسجد میرزا علی اکبر، با هدایت تعدادی از جوانان شعارها با صلوات شروع شد و بعد کم کم شعارهای تند آغاز شد و مسیر حرکت به طرف میدان عالی قاپو بود و نیروهای امنیتی چندین بار به طرف مردم حملهور شدند تا به نوعی مانع حرکت و شکلگیری تظاهرات شوند، ولی جمعیت عظیمی که به راه افتاده بود آنها را ناکام گذاشت.
یادم هست در وسطهای خیابان منتهی به میدان عالی قاپو بودیم که ماموران به طرف مردم تیراندازی کردند و جمعیت سراسیمه شروع به پراکنده شدن کرد و در همین لحظه بود که گفتند یک نفر شهید شده است.
ارشد نوری از انقلابیون اردبیلی از مشاهدات خود در آن شب میگوید: وقتی گلوله به بهروز اصابت کرد، جوانان انقلابی با دیدن جسم غرق در خون او به شدت به هیجان آمدند و شعار معروف "مهدی بیا مهدی بیا ایران شده کرب وبلا" سر دادند؛ شب خیلی خوفناکی بود و اولین بار بود از شروع نهضت امام خمینی (ره) در اردبیل کسی در جلوی چشمان مردم به شهادت میرسید.
مردم خیلی ناراحت بودند و پیکر شهید یحیوی را بر روی دستان خود گرفته و به سوی ماشین جیپی که در نزدیکی میدان عالی قاپو قرار داشت، بردند و یک لحظه بهروز را بر دستان مردم دیدم که هنوز زنده بود، اما معلوم بود که آخرین نفسهای زندگی اش را میشد تا اینکه بعد از چند ساعت شنیدم قبل از رسیدن به بیمارستان به شهادت رسیده است.
اصغر مرادی دومین شهید اردبیلی انقلاب اسلامی (محل شهادت: یزد)روز دهم فروردین ۵۷ در حالی که مردم اردبیل مراسم باشکوهی برای گرامیداشت شهدای تبریز برگزار میکردند، کسی خبر نداشت که در همان ساعات در یزد و در چنین مراسمی "اصغر مرادی" دانشجوی اردبیلی هدف گلوله دژخیمان رژیم شاه قرار گرفته و به شهادت رسیده است.
اصغر متولد ۱۳۳۵ محله خیرآباد یا خیرآل شهر اردبیل بود که در سال ۵۳ پس از اخذ دیپلم، در رشته اقتصاد مدرسه عالی علوم اقتصادی و اجتماعی قزوین پذیرفته و در این دانشگاه مشغول تحصیل بود و در حین تحصیل در دانشگاه با جریان نهضت امام خمینی (ره) آشنا شده بود و بدون اینکه بسیاری از نزدیکانش در جریان مبارزه او باشند، وارد مبارزات نهضت اسلامی شده بود.
عزیز یوسفی یکی از دوستان همدانشگاهی او در این باره میگوید: نفرت اصغر از رژیم شاه را زمانی متوجه شدم که حساسیت او را درباره ثبت نام و عضویت برخی از همکلاسیهایمان در حزب رستاخیز را دیدم و یادم هست تا مدتها بچههایی که عضو آن حذف شده بودند را سرزنش میکرد و از این کار آنها خیلی عصبانی بود.
بعد از شهادت مرادی، خانه پدرش در محله خیرال اردبیل در کنار یکی از خیابانهای اصلی شهر، در اکثر تظاهراتها به نماد مقاومت و یادآوری جنایت رژیم تبدیل شد و مردم در مسیر تظاهرات وقتی به جلوی این خانه میرسیدند، برای لحظاتی میایستادند و پرشورترین شعارها را علیه رژیم سر میدادند.
او برای ما مهمان است و ما اسم او را حرّ شهر یزد گذاشتیم و این شهید اردبیلی اولین شهید یزد هم هست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی پدر شهید مرادی در حالی که ضارب پسرش دستگیر شده بود راضی به قصاص نشد و از حق خود گذشت. بعدها والدین شهید برای انتقال پیکر او به اردبیل به یزد رفته بودند و این خواسته را در حضور آیتالله شهید صدوقی از علمای بزرگ آن خطه مطرح کرده بودند، اما ایشان با این خواسته مخالفت کرده بود.
او ضمن محبت به والدین شهید گفته بود: اولا در این باره شهید وصیت نکرده و ثانیا او برای ما مهمان است و ما اسم او را حرّ شهر یزد گذاشتیم و این شهید اولین شهید یزد هم هست؛ به این ترتیب شهید اصغر مرادی برای همیشه مهمان مردم دارالعباد یزد ماند و یاد و نامش افتخاری بزرگ برای مردم اردبیل شد.
ایوب معادی سومین شهید اردبیلی انقلاب اسلامی (محل شهادت: بابلسر)خرداد ۵۷ یکی از حرکتهای اعتراضی ضد رژیم در دانشگاه بابلسر شکل گرفت که رهبری این تظاهرات دانشجویی را دانشجوی ۲۲ ساله اردبیلی به نام "ایوب معادی" بر عهده داشت. او تنها فرزند خانواده و متولد ۱۳۳۴ محله علی آباد شهر اردبیل بود و در خانوادهای ساده و توحیدی چشم به جهان گشوده بود.
پدر و مادرش در دوران طفولیت او به چالوس مهاجرت کردند و ایوب با وجود شرایط سخت زندگی در کنار کار، مقاطع تحصیلی را با بهترین نمرات پشت سر گذاشت و در سال ۵۳ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد و در همان سال نیز از طریق کنکور سراسری در رشته اقتصاد مدرسه عالی اقتصادی بابلسر که یکی از دانشکدههای دانشگاه مازندران بود، پذیرفته شد.
از نیمه دوم سال ۵۶ که حوادث و اتفاقات کشور سرنوشتساز شد، ایوب و دوستانش در دانشگاه بابلسر شروع به برنامه ریزی برای اجرای یک تظاهرات علیه رژیم شاه کردند و بعد از چندین ماه کار و تلاش، روز ۲۴ خرداد ۵۷ برای تظاهرات پرشور انتخاب شد.
به محض این که خبر این تظاهرات به شهربانی و ساواک رسید، نیروهای شهربانی وارد خیابان اصلی شدند و با رسیدن به صف تظاهرات کنندگان با باتوم شروع به ضرب و شتم و دستگیری دانشجویان کردند و عوامل امنیتی و انتظامی که از نقش معادی در این تظاهرات آگاه بودند به تعقیب او پرداختند.
سرانجام او را در حالی که زخمی بود دستگیر کرده و به شهربانی بابلسر منتقل کردند و ماموران ساواک و شهربانی برای اینکه اسامی سایر ترتیبدهندگان تظاهرات را به دست آورند، معادی را مورد ضرب و شتم قرار دادند، اما او یک کلمه هم حرف نزد و این مسئله بیشتر مورد خشم و عصبانیت آنها شد و او را آنقدر زیر مشت و لگد شکنجه قرار دادند تا این که بیهوش شد و مأموران شهربانی جسم بی جان او را به ماشین شهربانی گذاشته و به بیمارستان منتقل کردند و پزشکان بیمارستان به محض معاینه، خبر شهادت او را اعلام کردند.
آری تک تک شهدا نشان افتخار برای ایران عزیز ما هستند و امروز که چهل و چهارمین بهار آزادی را جشن میگیریم، استان اردبیل برای برگزاری کنگره ملی ۳۴۰۰ شهید والامقام خود آماده میشود و همه دستگاههای دولتی و غیردولتی، مقدمات این رویداد بزرگ را برای اوایل سال آینده فراهم میکنند تا نام ماندگار شاهدان آسمانی، گوهری تابناک برای اعتبار و اعتلای هر چه بیشتر وطن باشد.
منبع:کتاب "تاریخ انقلاب اسلامی در اردبیل" تالیف علی درازی - چاپ سال ۹۰ از انتشارات سوره مهر
باشگاه خبرنگاران جوان اردبیل اردبیلمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: شهدای اردبیل انقلاب اسلامی امام خمینی ره اردبیل شهدای انقلاب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۳۰۰۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درباره اولین شهید ترور جمهوری اسلامی ایران
امروز، ۳ اردیبهشت مصادف است با چهل و پنجمین سالروز شهادت سید محمد ولی قرنی، شخصیتی که نهتنها در تثبیت موقعیت ارتش در نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشت، بلکه با شهامت و ایستادگی در مقابل طرحهایی که در جهت فروپاشی ارتش مطرح میشد، که در پشت این قضیه دست آمریکا بود، به ارتش هویت داد. به همین خاطر خاری در چشم دشمنان شد و او را به شهادت رساندند.
شهید قرنی سال ۱۲۹۲ خورشیدی، در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش، میرزا آقاخان از مدیران مخابرات تهران بود. وی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان گلبهار اصفهان و تحصیلات متوسطهاش را در دبیرستان دارالفنون در تهران آغاز کرد و در دبیرستان نظام ارتش به پایان رساند. در سال ۱۳۰۹ وارد دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۱۳ با درجه ستوان دومی، در رسته توپخانه فارغالتحصیل گردید.
فعالیتهای قرنی قبل از انقلاب ۵۷
قرنی به علت شایستگی و کاردانی، رتبههای نظامی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و در آخرین مرحله پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با درجه سرتیپی در راس رکن دوم ستاد ارتش قرار گرفت و تا ۲۰ بهمن ۱۳۳۶ در این سمت بود. در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فرمانده نظامی تیپ گیلان بود.
بر پایه اسناد موجود، خردهگیری سیاسی قرنی علیه حکومت سرسپرده محمدرضا شاه پهلوی، مهره استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و صهیونیسم بینالملل، از پایان ۱۳۳۵ و در دوران نخستوزیری حسین علاء آغاز شد. در این دوران، جایگاه سیاسی قرنی در چارچوب انتقاد از دولتهای وقت بود و این انتقاد، با نخستوزیری منوچهر اقبال در فروردین ۱۳۳۶ بالا گرفت.
قرنی در مهرماه ۱۳۳۶ به درجه سرلشکری رسید که این امر نشانگر اعتماد محمدرضا پهلوی به او تا این تاریخ میباشد. در ۲۰ بهمن ۱۳۳۶ وی که با درجه سرتیپی در جایگاه رکن دوم ستاد ارتش بود، با به دستآوردن عنوان معاون دوم ریاست ستاد ارتش، از سمت یاد شده، برکنار و در ۲۶ بهمن ۱۳۳۶ از جایگاه پایانی نیز کنار گذارده شد.
آغاز فعالیت سیاسی
مبارزه سیاسی عملگرایانه سپهبد قرنی از ۱۳۳۶ آغاز شد. او در دوران خدمت، به فساد مالی در درون ارتش پی برد و در رایزنی با گروهی از همفکران و همکاران، خود را برای اصلاح این وضعیت شروع نمود. برای اینکار، در ۱۳۳۶ هنگامی که ریاست رکن دوم ارتش را به دوش داشت، طرح کودتایی را برای براندازی تاج و تخت محمدرضاشاه پهلوی ریخت که افشای آن، به دستگیری وی در هشت اسفند ۱۳۳۶ انجامید.
پس از روشدن سندهایی درباره نقش آمریکا در این ماجرا و دستگیری قرنی، وی در ۳۱ تیر۱۳۳۷، از ارتش شاهنشاهی اخراج گردید.
قرنی در هشتم آذر ۱۳۳۹، پس از گذراندن ۲ سال و ۸ ماه زندان، آزاد شد. پس از آزادی، از ۱۳۴۱ کوشش خود را علیه حکومت بیگانه دوست پهلوی پررنگتر ساخت. برپایه گزارش ساواک، در این دوره از فعالیت قرنی که تا انقلاب اسلامی دنبال گردیده است، هیچ ردپایی از ارتباط وی با آمریکا موجود نیست.
قرنی و انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره)
همزمان با آغاز مبارزه سیاسی حضرت امام خمینی(ره) علیه حکومت دستنشانده شاهنشاهی پهلوی، آمریکا و اسرائیل و همچنین دلبستگی محمدولی به خواندن کتابهای سیاسی و مذهبی، او را به گرد شاگردان جنبش اسلامی امام(ره) وارد کرد.
در همین راستا، به چهرههای مذهبی؛ همچون آیتالله سیدمحمود طالقانی و آیتالله سید محمدهادی میلانی نزدیک میگردد. به زودی پیوندهای قرنی با آیتالله طالقانی، دیدار وی با آیتالله میلانی در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲و حضورش در برخی نشستهای مذهبی فاش شد.
ساواک، در پنجم دیماه ۱۳۴۲، او را به همراه شماری دیگر دستگیر کرد. پس از دستگیری، برخورد حکومت ساواک با قرنی خشن بود. او به مدت ۹ ماه در زندان انفرادی به سر برد. سپس، در دادگاه نظامی به سه سال زندان محکوم شد و تا ۲۰ آذر ۱۳۴۵ در زندان بود. از این زمان تا واپسین روزهای دستگاه حاکم پهلوی، پیوسته ساواک قرنی را میپایید.
وی از نظر گذران زندگی، سخت در تنگنا افتاده بود. گزارش ساواک، پس از رهایی قرنی از زندان، نشان از آن داشت که او مبارزه را از سر گرفته است. از این رو، در ۱۴ خرداد ۱۳۴۶، تیمسار حسین فردوست، جانشین ساواک، شهید قرنی را فراخواند و به وی چنین یادآوری شد: «شما فعالیتهای مشکوکی دارید و لازم است از این قبیل فعالیتها خودداری نمایید.»
دریافت درجه سرلشکری با حکم امام خمینی(ره)
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، یعنی روز ۲۳ بهمن، سرلشکر قرنی، ضمن اعاده به ارتش با درجه سرلشکری، با حکم امام خمینی (ره) به عنوان رئیس ستاد ارتش انقلاب منصوب شد.
نقش سپهبد قرنی در آشوبهای کردستان
شهید سپهبد قرنی که در جریان آشوبآفرینی ضدانقلاب در کردستان توانسته بود جلوی پیشروی آنها را بگیرد، خشم این پادوهای استکبار و سازمانهای جاسوسی سیاسی آمریکا و موساد اسرائیل را برانگیخت و نخستین شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی شد.
سرلشگر قرنی را ترور کردند
قرنی پس از کنارهگیری از ارتش در روز ۶ فروردین ۵۸، خانهنشین شد و در نهایت در روز سوم اردیبهشت در منزل شخصی خود در خیابان ولیعصر(عج) توسط گروهک فرقان به شهادت رسید. حمید نیکنام از اعضای گروهک فرقان ضارب اصلی سرلشکر قرنی بود که دستگیر و اعدام شد. پیکر شهید قرنی نیز در حرم حضرت معصومه(س) دفن شد.
کینه و نفرت گروههای چپ و مارکسیستی از سپهبد قرنی به این دلیل بود که در زمان تصدی رکن دوم ارتش، شبکه افسران حزب توده را پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کشف و منهدم کرده بود. این مسألهای نبود که گروههای چپ از آن بگذرند، یکی از دلایل اصلی ترور وی از سوی گروهک فرقان با تفکرات التقاطی مارکسیستی عنوان شده است. همچنین بسیاری ترور قرنی را به مسأله ضلع زور از مثلث "زر و زور و تزویر" مربوط میدانند.
گروهک فرقان پس از ترور شهید قرنی در بیانیهاش، دلایل این ترور را اینگونه اعلام کرد: «سرسپردگی به امپریالیزم آمریکا و کوشش در جهت انجام کودتای آمریکایی، همکاری با رژیم طاغوتی قبلی، همکاری با رژیم ضدتوحیدی فعلی و سرسپردگی به دیکتاتوری آخوندیسم، مفسد فی الارض، اقدام برای سرکوبی مردم کردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم کردن مردم به اینکه مأمور اجنبی هستند، کوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش از جمله دلایل ترور سپهبد قرنی بود!».
آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود، درباره شهادت قرنی مینویسد: "سیاست دولت موقت در مقابله با آشوبها و درگیریهای قومی، حلوفصل مسئله از طریق گفتگو و مذاکره بود؛ اما اکثر نظامیها و از جمله سرلشکر قرنی که ریاست ستاد ارتش را برعهده داشت، باتوجه به تجربیاتی که از قبل داشتند، چنین سیاستی را بدون پشتوانهای از قاطعیت و نشان دادن اقتدار، برای حفظ یکپارچگی کشور کارآمد نمیدیدند و به آن معتقد نبودند؛ ما هنگامی که در کردستان بودیم، این مخالفت را وقتی برخلاف نظر هیئت با پرواز هواپیماهای جنگی در آسمان شهر سنندج مواجه شدیم، بهعینه دیدیم.
در اثر ابراز همین مخالفتها همراه با فشارهایی که احزاب و گروههای عمدتاً چپگرا به دولت موقت وارد میکردند، مهندس بازرگان، سرلشکر قرنی را از کار برکنار کرد و بهجای وی سرلشکر ناصر فربد را برگزید. این برکناری برخلاف ادعائی که میشد نهتنها آرامشی در حوادث مناطق کردنشین و سایر مناطق بهوجود نیاورد، بلکه بهانهای به دست گروهک کجاندیش فرقان داد که قرنی را متهم به کشتن مردم کُرد کنند و در محکمهای ساختگی او را به اعدام محکوم سازند. درست چند روز بعد از برگزاری رژه بزرگ ارتش، با هجوم به منزلش او را به شهادت برساند.
روایت محافظ و راننده شهید قرنی تنها شاهد صحنه ترور
روایت محسن شجاعی، راننده و محافظ سپهبد قرنی که تنها شاهد ماجرا بوده، از نحوه ترور ایشان توسط اعضای گروه فرقان در کتاب «مرزبان؛ زندگینامه شهید قرنی» این گونه آمده است: «یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش به خانه ایشان آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کند. به نقاش گفتم شما که دارید اینجا کار میکنید، مواظب باشید که یکوقت در حیاط را باز نکنید. کُلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم. یکی از نقاشها روی نردبان بود و دیگری هم داشت نقاشی میکرد. یک پسربچه هم همراهشان بود که سطلها را تمیز میکرد.
سپهبد قرنی یک سینی چای آورد. گفتم اینها که بالا نشستهاند، مدام دارند ما را کنترل میکنند؛ منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاقهای هتل واقع در روبهروی خانه مشرف بودند.
قرنی گفت: تو چقدر به اینها گیر میدهی. حدود ساعت ۹ صبح بود، همینطور که داشتیم چای میخوردیم در خانه را زدند، تا من بلند شوم که در را باز کنم، پسربچهای که کمک نقاشها بود، بیاختیار دوید و در را باز کرد. تا من بیرون برسم، یکی از فرقانیها، اسلحه کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت. کُلتم که کالیبر ۴۵ داشت را از من گرفت و با ضربهای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت و کُلتم را پرتاب کرد طرف دیگر حیاط.
مهاجمین مرا هُل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم. فقط مدام میگفتم تو را به خدا به تیمسار کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است. گفتند ساکت شو حرف نزن و بعد داخل خانه دویدند. دو تیر شلیک کردند و سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند.
دو گلوله به سینه و پای قرنی اصابت کرده بود. پیکر وی با وانتی به بخش جراحی بیمارستان مهر منتقل شد، اما سرلشکر قرنی چند لحظه بعد از انتقال به بخش جراحی درگذشت.»
براساس این گزارش، سپهبد قرنی با اینکه در دوران رژیم پهلوی به درجه سرلشکری رسیده بود، اما وقتی شاهد ظلمهایی بود که محمدرضا پهلوی علیه مردم داشت، مقابل آنها نیز درآمد؛ لذا مهمترین ویژگی شهید قرنی مقابله با ظلم و تلاش برای رفع مشکلات مردم و گسترش تفکر انقلابی در کشور بود، که متأسفانه توسط گروه فرقان و به دست منافقی به نام «حمید نیکنام» به شهادت رسید.
سرهنگ زمانی از امرای ارتش درباره شهید قرنی گفته است: «میدانید که حضرت امام خمینی (ره) از هیچ کس بیجهت تعریف نکردهاند، تنها کسی را که نزدیک ۱۰ بار از او تعریف کرده اند تیمسار قرنی بوده است. وقتی به شهادت رسید و پیکر او را به بهشت زهرا (س) میبردند که دفنش کنند، من همه کاره مراسم بودم. امام (ره) به یکی از مقامات روحانی میفرمایند او را یک راست به قم ببرید و در صحن حضرت معصومه (س) در کنار آیتالله حائری یزدی (ره) دفن کنید».
خدابخش حکیمی-خبرنگار تحریریه جوان قدس